Monday, June 28, 2004
"Poisonous Eye" از Elend :
شرنگ چشمان
بس انتظار کشیده ایم.
من و چشمان ِخشکیده ام،
نوش داروی ِ بینایی را.
بی چشم،بر ریسمان ِ زندگی ،
سوی ِ چشم انداز ِسرابین ِ بهار ِگیتی می آونگیدیم؛
تا حد ِ مرگ می شکیبیدیم اش.
پژولیده چشمانی که خیره بر خورشید می سوختند.
با عقلی به ستوه آمده از براهین،بی چارگی می کردیم.
چونان پی سپار ِ صحرایی خشک،
هنوز به دورا - نزدیک - دیدگاه ِ سراب خوشی می کنیم.
آه تنها رویایی دگر...
در مغاک ِ تنهایی،
در هر سایه،بارقه ی ِ نوری،
در هر چیز،هر رنگ
تنها رویایی دگرتا ناخود – آگاهمان کند.
در محشر ِحقیقت می سوختیم
خورشید تارونگی ِ آسمان را سر می کشید.
بی اعتنا به هر اعتنا،
در شویش ِکویر
زیستن،بی شرم؟
مرگ،بی خودخواهی؟
هفت تباهنده ي ِلذت
هفت چشم ِ خون ریز
شرنگ چشمان
|