Wednesday, September 29, 2004
دوستی نا- ممکن است چرا ؟
- در دوستی، دو "من" برای ِ یکدگر "تو"بودگی می کنند؛ با وا ندادن ِ منانگی، بااصرار بر استقلال، با شاد - باشی ِ تفاوت.
- من /تو ِوالاییده یکدگر را در لحظه ای شگرف در خود نیست می کنند تا دوستی را بدارند؛ تا دوستی را دوست بدارند؛ تا "خود"ِ شان بهستد.
- هر من تنها به آن تو میل می کند که به ترکه ی ِ بانوی ِ درونگی ها چوب - خور ِ سوی ِ حقیقت اش باشد و تو نیز به آن من که ... . و هر چه خونین ِ ترکه ی ِ حقیقت شد،رسیدنش ،امکانش به تاخیر می افتد؛هستن اش را فدای ِحقیقت می کند تا هستش کند.
- افق ِ آتش - رنگ ِ این من بازی و خودیابی نگاره ایست تارون از دوستی در دوردست(دور از دست).
- ارتباطات ِ مایه ی ِرشد(!)، نیمه - دوستی های ِسودمند، همرازی با دوستِ صمیمی(رازگایی!)،دیگر - خواهی های ِنرم ِاجتماعی و همدردی ها و دلسوزی های ِ گاه و بی گاهمان همه بازیگران ِ تأترِ تمثیلی ِ افسانه ی ِ دوست و دوستی اند.
- تنها دو "تنها" که از شیره ی ِسرشارِ شخصیت ِ خویشتنیده شان آبستن ِ زایش ِ هم می شوند ،توانمند ِهایش ِ جاودان ِ رابطه اند؛ باقی،یا تماشاچیان ِ معجزه اند که ایمان می آورند اما دوست نمی یابند،یا هرز ِ عروسک بازی در شرک ِ بی - دوستشان می میرند.
افزونه : ازبوی ِ ناکجا آبادی ِ این بند ها و استعاره های ِامکان زدای ِپاد - واقع گزیده می شوید؟ آری ؛اما دیگر چگونه دل ِآن دارید گول ِفکت های ِمحکوم به شکست ِ دوست - نما را بخورید!؟
|