spacer

 

spacer

Wednesday, December 08, 2004

ترجمه هایی از When Shadows Grow Longer :

(Ode To Melancholy)
چکامه ای به ماخولیا :

ماخولیا؛
هنوز به گران - باده ی ِ تراژیده ات آرزومندم.
مرا به جهان ات بروب؛
به آنجا که اندوه هایش ژرف ترند و سرخوشی هایش نیز.

ماخولیا؛
ای هنوز آرزویم؛ آه ، بگذار دلم را برکِشی؛
آه باد را به رایحه ی ِنوشین ات بیانباز.
لِه نور ات ،ستاره ات رخشد.

آهانه بدرودش می گویم ، هر کجا که منزل کند؛
به او که کوی اش زیبا یی ست؛ زیبایی ای مرگ - بایسته .
بازگشتن اش را به عُمقا - درون ام انتظار می کشم؛
به شعله ی ِترسا - برکِشنده اش شیفته ام.

آه شهوتا! ای اندیشه ها ی ِ غم - اندود ،ازآن ام باشید.
روحم به آرزوها برمی شود...
ماخولیا؛
دل ام ازآن ات.

***

(Lover's Grief)
رنج ِعُشاق :

آه ماه ِاثیری؛
مهتاب ات اسیرم ساخته،
خوابم زدوده،
شده ام آواره ی تابش ات؛
لِه دل ام تا واپسین پرتو ات بشکوفد؛
بتاب ای خواب - زُدا، تا تار- ابرها نپوشیده اندت.

بر ناجاودانی ِاین لحظه آگاه ام
هیچ عشقی از دروازه ی ِ زمان نرسته!
می دانم هیچ زیبایی ای جاودانه نیست،نه حتا زیبایی ات!
آه اما می کاشم که دل ات جاودانه ازآن ام بود ...

چشمان ات،بر شکیبیدن ِرنج ِ دروغ ها{ی ِ زمان} نوازش ام می کنند.
مانائی ِماه پرسان ام کرده ...
چرا ما را ستاره بودن ناممکن است؟
ستارگانی که تا ابد رخشانند ...
ستارگانی که هم - پیوندان ِ شب اند ...

در افق ،توفنده - ابرهای ِاندوه فره گی شان را به هم می آورند
امشب، نه ماه و نه ستاره ها توفش ِرعد هاشان را نخواهند دید
...و بارانشان به درون ام می بارد،بر روحم می شُرد
آن هنگام که توفنده ابر های ِگریان مرا به آواخ ِاندوه هاشان می پیچ اند.

***

(Mourners)
سوگواران :

نزار - درختانی کفن - پوش؛
هم - سال ِسنگ ها ...
{که}سوگواران ِعشق ِواشکسته اند؛
{که}پریشانی هاشان را فروخاموشیدنی نیست.

آه تاچند مهتاب بر این برکه ی ِسیاه بازخواهد تابید؟
این چه می شنویم آیا آواخ ِ همانان نباید بود که از زندگی رستند؟

آه که چه کهنسال اند آنان؛
که شکنجی بی فرجام را آشکارگرند.
تیره روزی ای باستانی
زیبا - تلخی ای کهنسال

شکست ، امید همانانی ست
که راهپیمایان ِ دشت هایند و دلداران ِدرد.
...و خوشی ها که به ژرفا چال می شوند
همه و همیشه وعده دار ِ مرگ اند.

آه چه کهن سال اند
آنان که آشکار گر ِشکنجی بی فرجام اند ...
تلخا - زیبایی ای که می لرزانَدَم.

***

(When Shadows Grow Longer)
آنگاه که سایگان بلند ترند :

گاه ِبلندی ِسایه ها،
آن گاه که آفتاب ِپسین - شامگاه فرو می شود،
اندوهمان بسی ژرف تر است.
آن هنگام که تاریکی و مرگ نزدیک اند.
غروب ِچه بسیار آفتاب ...
و اشک ِچه بسیار اندوه ...


به م.بختیاری



Erebus  || 


Comments: Post a Comment
spacer